فهرست مطالب

فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی
سال پنجم شماره 14 (بهار 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/03/23
  • تعداد عناوین: 7
|
  • خدابخش اسداللهی صفحات 1-11

    صرف نظر از نگاه اخلاقی به ماجرای ابلیس، که صوفیه آدمی را از دسیسه های او برحذر می دارند، مساله «نافرمانی وی در امر سجود بر آدم(ع)»، همواره موضوع بحث گروهی از عارفان مسلمان بوده است. از جمله این عرفا که در این باره دیدگاه به نسبت نو و کاملی دارد، عین القضات همدانی است. از منظر وی، سجده نکردن ابلیس بر آدم(ع)، ناشی از عشق راستین او به معشوق ازلی و نیز جریان قلم تقدیر الهی است. طبق نگرش دوگانه او، که متضمن اثبات یگانگی خداست، وجود نور سیاه عزازیلی و نور سپید محمدی(ص)، اولی به عنوان محکی برای تشخیص مخلصان و دیگری به عنوان منشا درک کمالات انسانی، در عالم هستی ضرورت دارد.

    کلیدواژگان: عین القضات، ابلیس، عرفان، تقدیر، عشق
  • مهری تلخابی صفحات 12-37

    هدف مقاله پیش رو آن است که نشان دهد چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع می ورزد. در این راستا، نخست با اشاره به بخشی از ویژگی های متنی چون غزلیات حافظ، به تبیین این مطلب پرداخته می شود که از منظر نقد پساساختارگرایی، نمی توان معنای غزل حافظ را تنها در انحصار تحلیل عرفانی نگاه داشت. از این رو، برای رسیدن به فهم متن، باید خود را از بند قصد مولف رهانید و با تکیه بر متن و افق انتظار خواننده، معنی را آفرید. نقد پساساختارگرایی با تکیه بر عدم قطعیت رابطه بین دال و مدلول و بازی بی پایان دلالت ها در زبان و نیز به واسطه ویژگی های خاص زبان ادبی، مانند ابهام و معما و ماهیت استعاری و مجازی آن و استفاده از قواعد ساختارشکنی، نشان می دهد که چگونه دال ها می توانند در یک روند دلالتی بی انتها ادامه داشته باشند. این نوشتار در پایان پیشنهاد می کند که برای تفسیر و تاویل متنی گشوده چون حافظ نیاز به خواننده ای است که واقف بر نظام و مناسبات نشانگان متن باشد، از روند ساختارشکنی آگاه باشد و نیز بداند که چگونه می توان معنا را افزایش داد و از حصار یک معنای قطعی و نهایی گریخت.

    کلیدواژگان: پساساختارگرایی، مرگ مولف، نویسنده گرا، افق انتظار، ساختارشکنی
  • مرتضی شجاری صفحات 38-58

    در فرهنگ اسلامی، تصورات گوناگونی از «زمان» انعکاس یافته است. متکلمان آن را امری موهوم و فیلسوفان آن را مقدار حرکت فلک اطلس می دانند. اما از منظر صوفیان، زمان با جان، که اصل وجود آدمی است، در ارتباط است. جانی که نزد دلبر حاضر است، چیزی جز لاله زار و گلشن نمی تواند باشد و بنابراین، پیری و پژمردگی را در او راهی نیست. از این رو، زمان عرفانی ارتباطی با گذشته و آینده ندارد؛ زیرا صوفی با خداوند است و در آنجا ماضی و مستقبل نیست. تمام کوشش یک صوفی آن است که خداگونه شود و از قید زمان، آزاد یا به تعبیری دیگر نیست گردد. این امر جز با عشق حاصل نمی شود. سالکی که اسیر عشق نشود، بنده جسم و زمان خواهد ماند. تنها عشق است که آزادی را از این نوع بندگی به ارمغان می آورد. عشق چون شمشیری است که سر جسم و زمان را از جان سالک جدا می کند.

    کلیدواژگان: زمان، ازل، عدم، عشق، شطحیات
  • سعید قشقایی، محمدهادی رضایی صفحات 59-79

    پژوهش حاضر یک تحقیق تخصصی با رویکرد میان رشته ای از نوع «روان کاوی ادبی» است که به تقابل و تبادل ادبیات و روان کاوی می پردازد و از دید مکاتب روان پویایی (Psychodynamics)، روان گردآفرید را بررسی می کند. در بخش اول؛ تمامیت روان گردآفرید با تاثیر جنسیت زنانه اش، طبق نظریه عقده اختگی فروید روان کاوی می شود. در بخش دوم؛ پاره نرینه روان گردآفرید طبق نظریه آرکی تایپ آنیموس یونگ واکاوی می گردد؛ و در بخش سوم؛ پاره مادینه روان گردآفرید طبق نظریه کهن الگوی آرتمیس بولن بازکاوی می شود. این مقاله به طور ضمنی نقد تطبیقی(مقایسه ای) دو مکتب روان کاوی یونگی و فرویدی را نیز در بردارد.

    کلیدواژگان: آرکی تایپ، روان کاوی، شخصیت، گردآفرید، ناخودآگاه
  • فرهاد کاکرش صفحات 80-96

    سنایی غزنوی نقطه آغازین عرفان و تصوف در شعر فارسی است. در میان بزرگان ادب و فرهنگ، بیش از همه ردپای غزالی در آثار وی دیده می شود و می توان گفت که به راستی غزالی در تکامل اندیشه سنایی، تاثیر شگفت انگیزی دارد.
    این نوشتار، سیری در اندیشه های کلامی و دینی غزالی و سنایی است. تحقیق پیش رو براساس روش کتابخانه ای انجام شده و در آن، افزون بر شباهت زندگانی آن دو، مضامین مشترک مسائل مهم کلامی و عقیده غزالی و سنایی از جمله موارد زیر تا حدی تبیین شده است: صفات خداوند، حدوث و قدم، عاده الله، قضا و قدر، نظام احسن، قرآن، نماز و...

    کلیدواژگان: سنایی، غزالی، حدیقه الحقیقه، کلام، عقیده
  • حسین محمدصالحی دارانی صفحات 97-111

    دو جزء مهم در مقایسه تطبیقی رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار، بازشناخت و دگرگونی است؛ اینکه در سیر دو داستان قهرمانان برای بازشناخت خود می کوشند، اما تلاش آنها راه به جایی نمی برد و پس از وقوع فاجعه، بازشناخت صورت می گیرد. در هر دو داستان بازشناخت از طریق نشانه عینی و از راه های دیگر انجام می شود.
    در این مقاله افزون بر تشریح و بررسی انواع بازشناخت و ارائه الگوهای تازه، تقسیم بندی بازشناخت در حوادث دو داستان تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه آنکه این مقاله بیانگر آن است که رستم و سهراب یک تراژدی است و هر چند در برخی موارد با آنچه ارسطو درباره تراژدی گفته منطبق نیست، اما مضمون و بسیاری اجزای تراژدی را به خوبی تبیین کرده است. بازشناخت که از اجزای مهم تراژدی است، در رستم و سهراب وجود دارد و آن را با سایر ویژگی های دیگر که در این داستان است به تراژدی نزدیک می کند.

    کلیدواژگان: بازشناخت، ادیپ، رستم و سهراب، بازوبند، زخم پا
  • سید رسول موسوی صفحات 112-128

    این مقاله نشان می دهد که اسطوره مهر به عنوان یکی از عناصر مهم خیال شاعرانه می تواند زمینه های ساخت تصاویر بلاغی، استعاری و تشبیهی را برای شاعر فراهم نماید. نویسنده کوشیده است روایت های اساطیری مهر را با مصادیق هنری آن در شاهنامه تطبیق دهد. مهر در شاهنامه صورت خیال شاعرانه و رنگ ادبی و اعتلای هنری و زیباشناختی یافته است. سایه روشن های سنت پرستش و ستایش مهر و آیین میتراییسم و آراسته شدن مهر به اوصاف انسانی در تصاویر استعاری و بلاغی، به ویژه در ترسیم طلوع و غروب، در شاهنامه مشهود است. پرندگان اساطیری نیز در ساخت تصاویر بلاغی نقش موثری دارند. در این مقاله سعی شده است خلاقیت هنری فردوسی در حوزه تصویرسازی بر مبنای اسطوره مهر بررسی و تحلیل قرار شود.

    کلیدواژگان: اسطوره، مهر، تصویر بلاغی، صور خیال، شاهنامه